مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
ریزد سرشکِ زهرا، از دیده چون ستاره داغ امـام صـادق، زد بر دلش شـراره با چشم دل نظر کن، یک لحظه در مدینه بر تربتش که دارد، بر غربتـش اشاره دل تنگِ مادرش بود، آن یادگار زهرا مهـمان مـادرش شد، با قـلب پاره پاره پای پـیاده در شب، میبُردنـش ز خانه از ظلم و جور منصور، خون شد دلش هماره کی دیـده پـیـرمـردِ هـفـتـاد سالـهای را در کـوچهها پـیـاده، دنـبال یک سواره شد فاطمیه تکرار، آتش گرفت گـلزار امـا زنی نـبـوده، در پـشـت در دوباره میزد قدم در آتش، میگفت وای مادر جز سوختن چه راهی، جز ساختن چه چاره یکبار منزلش سوخت، صد مرتبه دلش سوخت بر حال کـودکـانـش، بـنـمود تا نـظاره صد شکر دخترانش، بابا کنارشان بود غارت نشد از آنها، خلخال و گوشواره |